جزیره
(حاج عباس زحمتکشان)
شاید شعر، تقدیم به شهدای هور و جزیره مجنون
شهید هاشمی،شهید همت،شهید باکری و شهیدان شهرمان
لیلای همه دل شدگانی مجنون
یک دلبر و چند دل ستانی مجنون
گفتند جزیره ای و دور از همه ای
نزدیکی و دور از همگانی مجنون
در پیچش گیسوان هورت اینجا
سرهای بریده را مکانی مجنون
از داغ کدام لیلی سیمین رخ
اینطور خمیده و کمانی مجنون
آرامش بعد گردبادی بی رحم
آرام و مهیب توأمانی مجنون
از سرخی مغرب و طلوعت پیداست
من مات من العشق نشانی مجنون
از همت و باکری و خیبر...حالا
لیلای همه دل شدگانی مجنون
فاطمیه
شعر حضرت زهرا (س) - سعید پاشازاده
اشک ارث زلال فاطمه است
هر چه دریاست مال فاطمه است
آفریده خدا فقط او را
پس جهان در خیال فاطمه است
از ازل داغدار زهراییم
تا ابد سال سال فاطمه است
سال نو با لباس های سیاه
دور هر سبزه شال فاطمه است
در دفاع از ولایت مولا
احسن الحال حال فاطمه است
در و دیوار و دود جزئی از
سفره ی هفت دال فاطمه است
نه فقط فاطمه کمال علی
که علی هم کمال فاطمه است
خوش به حال علی است با زهرا
با علی خوش به حال فاطمه است
آن چه گفتند چهارده معصوم
همه در اصل قال فاطمه است
نوکری کار خانواده ی ما
سروری کار آل فاطمه است
بازویی که شکست در کوچه
تا به معراج بال فاطمه است
زده بر سینه سنگ مولا را
میخ شاهد مثال فاطمه است
با تبر می زند به ریشه ی دین
آن که قصدش نهال فاطمه است...
شعر حضرت زهرا (س) - حسین قربانچه
بی تو هیهات زمین میل ِ بهاری بکُنَد
یا که شمس و قمرش لیل و نهاری بکُنَد
روز ِ محشر همه را خاک نشین کرده خدا
تا فقط فاطمه اش ناقه سواری بکُنَد
به فُلانی و فُلانی و فُلان گفتی: نَه
تا علی از تو فقط خواستگاری بکُنَد
آنقَدَر خواسته ات را به کسی دَم نزدی
که علی مانده برایِ تو چه کاری بکُنَد
بعدِ نُه سال چه گفتی که علی غمگین است؟!
چه سبب شد که علی فکر عَماری بکُنَد
خط بکش دور ِ سفر را و بمان پیش علی
بنْگَر این دیده یِ تر را و بمان پیش علی
صحبت از هرچه که خواهی بکن از رفتن نَه
پیش ِ چشم ِ نگرانِ همه جان کندن نَه
گفته ام تا بنویسند سر ِ کوچه دگر
سَدِّ معبر جلویِ مادر ِ آبستن نَه
چند روز است که دلشوره به زینب دادی
پنج سالش شده پس پیرُهن آوردن نَه
بین ِ گودال زمانی که حسین افتاده
تو سراسیمه بیا و بگو از گردَن نَه…
چکمه و سینه و زخم ِ پسر زهرا نَه
تبر و ساقه یِ خشکیده یِ یک گلشن نَه
قتلوکَ ، ذبحوکَ ، پسر ِ بی کفنم
عرفوکَ ، فضلوکَ ، شهِ خونین دهنم
شعر مصائب حضرت زهرا (س)
افتادن و پرپر زدنم دست خودم نیست
شب تا به سحر سوختنم دست خودم نیست
آخر چه کنم لاغریِ زود رَسَم را
پیری و شکسته شدنم دست خودم نیست
دستم دو سه ماه است نخورده است به کاری
انگار کنار بدنم دست خودم نیست
این موی سپید پسرم قلب مرا سوخت
شرمندگیم از حسنم دست خودم نیست
اَسما کمکم کرد که آرام بیفتم
افتادن و برخاستنم دست خودم نیست
هر بازدَمی باز کند زخم تنم را
خونی شدن پیروهنم دست خودم نیست
از درد شدید است مرا ضعف گرفته
اینقدر عرق ریختنم دست خودم نیست
از عاطفه ی مادریم خُرده مگیرید
گریه به گلِ بی کفنم دست خودم نیست
شعر حضرت زهرا (س) در غالب غزال - مهدی رحیمی
در نمیآید جلو/ فاطمه می آید و حیدر نمیآید جلو
در مرام شیعیان/ تا ولی باشد که پیغمبر نمیآید جلو
دست بالا میرود/ هر چه زحمت میکشد معجر نمیآید جلو
درد دختر این شده/ وقت بازیکردنم مادر نمیآید جلو
درد مادر این شده/ شانه بالا میرود دختر نمیآید جلو
درد زهرا و علیست/ که حسن از چارچوب در نمیآید جلو
درد اهل خانه شد/ اینکه مادر دیگر از بستر نمیآید جلو
مادر از دست حسین/ آب مینوشد بمیرم سر نمیآید جلو
شعر حضرت زهرا (س) - یوسف رحیمی
عالمی سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
غربتم را همه دیدند و تماشا کردند
بی پناهی فقط انگار پناهِ من و توست
کوچه آن روز پر از دیده ی نامحرم بود
همه ی روضه نهان بین نگاهِ من و توست
صورت نیلی تو از نفس انداخت مرا
گرچه زهرای من این اول راهِ من و توست
آه از این شعله که خاموش نگردد دیگر
آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست
اشعار مصیبت حضرت زهرا (س) - علیرضا خاکساری
بیت الغزل روضه ی مادر ، پهلو
در زیر فشار لگد و در ، پهلو
اول سپر بلای حیدر ، زهرا
اول سپر بلای "کوثر" پهلو
مردی که به درب خانه با پا میزد
از نور دو دیده ی پیمبر ، پهلو
وقتی که عدو سماجت فاطمه دید
با خنجری از شکاف در بر پهلو
"یا یا فـ فضـ ضـ ـه..." نفسش بند آمد
از شدت ضربه - آه - اندر پهلو...
بر غربت مرتضی علی میگریید
هم ناله ی با غنچه ی پرپر پهلو
بیش از همه زخم ها عذابش میداد
در وقت سحر میان بستر پهلو
در پاسخ اینکه پهلویت بهتر شد ؟؟؟
گفتا به همه فدای رهبر پهلو
کابوس شب کودک مضطر "ثانی"
کابوس شب کودک مضطر پهلو
این خاطره های هرشب أسما است
خونابه ، کفن ، نگاه شوهر ، پهلو
من واژه به واژه روضه را میخوانم
سر ، سینه ، کمر ، شانه و آخر پهلوشعر حضرت زهرا (س) - حسین صیامی
انگار
رفته تیغ بر این چشم تر، فرو
در
منجلاب ظلم عدو تا کمر ، فرو
با
یک اشاره رفته و با یک نظر، فرو
رفته
به سینه تیزی این میخ در فرو
ای
کاش در نبود و یا میخ در نداشت
راز
سکوت چیست؟ گمانم که... وایِ من
پشت
نقاب کیست؟ گمانم که... وایِ من
حرفی
نزن بایست گمانم که... وایِ من
این
زخم میخ نیست گمانم که... وایِ من
ای
کاش در نبود و یا میخ در نداشت
آنجا
به دست دشمنت آیا قلاف بود؟
پاسخ
دهید، پاسخ زهرا قلاف بود؟
ای
کاش درد فاطمه تنها قلاف بود
در
هم اگر نبود، خدایا قلاف بود...
ای
کاش در نبود و یا میخ در نداشت
این
کینه ها ز بدر ، ز خیبر رسوبی است
این
ضربه ها که گاه شمالی،جنوبی است
می
گفت ظالمانه عجب حس خوبی است
آتش
بیاورید در خانه چوبی است
ای
کاش در نبود و یا میخ در نداشت
از
بین برده جان تو را زخم میخ در
شیوایی
بیان تو را زخم میخ در
شیرینی
زبان تو را زخم میخ در
مجموعه
توان تو را زخم میخ در
ای
کاش در نبود و یا میخ در نداشت
مادر
شنیده ام ز پدر رو گرفته ای
قد
قامتی به قامت ابرو گرفته ای
بی
اختیار دست به پهلو گرفته ای
امشب
دوباره غصه بازو گرفته ای؟
ای
کاش در نبود و یا میخ در نداشت
یاس
بهشت .... پیکرش آتش گرفته بود
این
پر شکست... آن پرش آتش گرفته بود
باور
نکن که معجرش آتش گرفته بود....
مردی
شکست... همسرش آتش گرفته بود
ای
کاش در نبود و یا میخ در نداشت
ای
ساقه در برابر مشتی تبر مرو
ای
حوصله! تو را به خداوند، سر مرو
پیش
حسن بمان و از این پیش تر مرو
از
این به بعد لطف کن ، پشت در مرو
ای
کاش در نبود و یا میخ در نداشت
شعر حضرت زهرا (س) - محمد جواد پرچمی
گرد
علی ضریح تو اندر طواف شد
راه
میان خانه و مسجد مطاف شد
دست
چهل نفر همه در جنگ با علی
دست
تو با تمامیشان در مصاف شد
تنها
امید دست خدا بود دست تو
دستت
شکست و دست علی در کلاف شد
از
ذوالفقار نام علی کینه داشتند
اما
حساب کینهشان با تو صاف شد
دستت
محال بود علی را رها کند
وای
از غلاف، هرچه که شد با غلاف شد
تو
دست خیر داری و از خیر دست تو
از
مالیات - قنفذ ملعون معاف شد
دستی
که بوسهگاه نبی بود گوئیا
در
بازویش دچار کمی انحراف شد
مویی
که استخوان تو برداشت پشت در
خوردی
زمین به کوچه و دیگر شکاف شد
خانه
به خانه در زدی و گفتی از غدیر
اما
جواب تو سخنان گزاف شد
بعد
از تو ای ستارهی خوشبختی علی
در
کنج خانه کار علی اعتکاف شد
شعر مدح حضرت زهرا (س) - محسن حنیفی
بین روضه می شود حس چون حضور فاطمه
بیت الاحزان است هیأت یا که طور فاطمه
ساده و خلوت ولی خیر کثیر عالم است
روضه های خانگی و جمع و جور فاطمه
برکت نذری و نان روضه ها باشد گواه
باز در کار است دستاس و تنور فاطمه
نام ما در مصحف زهرا چنین خورده رقم
سینه زنهای اصیل غرق شور فاطمه
از غبار چادر زهرا سرشتند اشک را
طینت اهل بکا از جنس نور فاطمه
دست هامان روی صورت می خورد بی اختیار
با بیان واژه ی کوچه عبور فاطمه
اشعار شهادت حضرت زهرا (س) - محسن حنیفی
این خانه بی تو بی سر و سامان بماند
خون بر جگرها اشک بر مژگان بماند
آبادی یثرب بدون تو خرابه است
حتی فدک هم بعد تو ویران بماند
زینب برای دردهایت نذر کرده
پرسید از من دارد این امکان بماند
گفتم بگو از دردهایت مهربانم
گفتی تو با چشم پر از باران ...بماند
دستار بستی که سرت آرام گیرد
یا زخم روی ابرویت پنهان بماند
...پای تنورت روز آخر گریه کردی
یعنی سری در دست این و آن بمانداشعار شهادت حضرت زهرا (س) - مهدی نظری
اشکهایم را فراق محسنم تبخیر کرد
زندگی ام را اسیر پنجه تقدیر کرد
بغض من فریاد شد اما میان سینه ماند
بعد زهرا استخوانی در گلویم گیر کرد
ضربه مسمار در باپهلوی زهرای من
ای خدای مهربانم کار صد شمشیر کرد
کاش این مسمار را بر پهلوی من می زدند
درد پهلو همسرم را از جوانی سیر کرد
من همان شیر خدا هستم ولیکن مو سفید
ای زمانه مرتضی را داغ زهرا پیرکرد
بارها دیدم نفس از سینه او پرزدو
موقع برگشتنش تاسینه خیلی دیر کرد
درد پشت درد گریه پشت گریه آخرش
زخم بستر هم به این پرپر شدن تأثیر کرد
اشعار مرثیه حضرت زهرا (س) - علی اکبر لطیفیان
یک نفر از شاخه هایم کار میگیرد علی
از درخت "باردارت" بار میگیرد علی
هر چه هم با احتیاط از پیش در رد میشوم
باز رخت من به این مسمار میگیرد علی
زودتر از کشتن گل باغبان را میکشد
به گلی در باغ وقتی خار میگیرد علیکار من دیگر گذشته از مراقب بودنم
در نگیرد به سرم دیوار میگیرد علی
فضه زیر بازوی افتاده حالم را، نگیر
از رویم در را فقط بردار، میگیرد علی
کعبه من! با همین وضعی که دارد دست من
دامنت را باز چندین بار میگیرد علی
چهل نفر دارند در را سمت من هل میدهند
یک نفر از شاخه هایم کار میگیرد علی
اشعار مرثیه حضرت زهرا (س) - علی اکبر لطیفیان
ای اذان اشهد ان علی مولای من
میشود تکمیل با دنیای تو دنیای من
چند سالی میشود تاج سر زهرا شدی
نقطه ی پایین "با " ای نقطه ی در "فا" ی من
یا علی جانم ، فدای عین و لام و یای تو
حرف حرفم : فا و آ و طا و میم و های من
من خودم فکری به حال دردهایم میکنم
جان زهرا تو فقط غصه نخور آقای من
صبح تا حالا نشستم چند تا گل چیده ام
ای بزرگ خانه ام ! تقدیم تو گلهای من
هر چه کردم سینه ام نگذاشت ، جان فاطمه
چند بار این بچه هایم را بغل کن جای من
من نمیدانم چرا هر وقت خوابم میبرد
استخوان من میفتد روی هم ، ای وای من
دست تو وا شد خدا را شکر پس من میروم
راستی تابوت را آماده کرد اسمای من
بعد از این مسجد برو راحت برو راحت بیا
یک سر مویی اگر کم شد ز مویت پای من
پیرهن را بافتم یعنی به دردش میخورد ؟
یا خجالت میکشد این زینب کبرای مناشعار شهادت حضرت زهرا (س) - حسین قربانچه
چند روز است جهان دور سرم میگردد
گوی خورشید به دور قمرم میگردد
هر کجا آه شد آهنگ لبانم، دیدم
دخترم آمده و دور و برم می گردد
توبه کردم که نفس های عمیقی نکشم
خنده زخم عذاب جگرم می گردد
درد پهلوی من از جای خودش راضی نیست
راه افتاده و دور کمرم می گردد
دل اسماء به احوال تنم می سوزد
مرهم آورده و دنبال ورم می گردد
حرف تابوت برایم زد و گفتم خوب است
نظرت موجب جلب نظرم می گردد
میخ در تیر سه شعبه شود و کرب و بلا
عاقبت موجب قتل پسرم می گردد
***
می ریزد از سراسر طوبای دین گله
از غشّ در وفای به عهد و مبادله
خاکی،خمیده،دست به پهلو رسیده از
راه پر از نشیب و فراز مجادله
او رفته بود تا فدکش را درآورد
از لای بایگانی اسناد باطله
جرثومه ای که هیکل منحوس دیو داشت
گردن کشید تا که نماید مقابله
با خانمی که بار به همراه می کشید
با حضرت به شیشه ی زر دار حامله
رعدی رسید و برق زچشمان او پرید
رویش دچار گشت به تغییر شاکله
راضی نشد به سیلی تنها و با لگد
انداخت در میان نفسهاش فاصله
در کوچه ها رساندن مادر به خانه شد
بهر پسر بدل به معمای غائله
رکعت به رکعت است به منزل رسیدنش
انگار در رکوع و سجود است و نافله
***
زن را میان خانهء شوهر نمی زنند
پاهای نیل را که به کوثر نمی زنند
در کوچه راه را به کسی سد نمیکنند...
با ضربهء لگد همه جا ، در نمی زنند
در پیش چشمهای پر از غیرت بتول
پرز طناب گردن حیدر نمی زنند
ای دزد بی ملاحظه عصیانگری بس است
آویزه را که از پس معجر نمی زنند
این بار شیشه است، دگر بانوک قلاف
سنگ محک به ساحت گوهر نمی زنند
وقتی که بچه ها همگی دور مادرند
سیلی دگر به صورت مادر نمی زنند
اجرا شده توسط حاج حسن خلج
بشین خونه رو آب و جارو نکن
بزار زخم پهلوت بهتر بشه
خودم از پس غربتم بر میام
نمی خوام چشات واسه من تر بشه
می دونم کمی درد داری خانم
با این دردا باید مدارا کنی
در خونمون و عوض میکنم
به شرطی نیای در رو باز وا کنی
نمی تونم از کوچمون رد بشم
چی کار کرده این کوچه با روح من
یه عمره ازت شرمسارم گلم
من و بسته بودن تو رو میزدن
نگاهت رو این روزا از من نگیر
تو عطر بهشت نجیبی برام
خودت داری میری ولی پشت در
دو خط یادگاری نوشتی برام
نوشتی شبا تشنه میشه حسین
بزار کاسه آبی بالای سرش
قرار من و تو علی کربلا
کنار تن بی سر و پرپرشمعنی سلام
.: تقدیم به مادر (سلام الله علیها)
ای آبیِ زلال تمامیِ آب ها
ای ذره های خاک درت آفتاب ها
آری کنیز خادمه ات شاهزاده ها
هم چاکران محضرت عالیجناب ها
تو کیستی چگونه بخوانم تورا که هست
وصفت فزون ز حد و برون از حساب ها
وقتی نبی مدینه ی علم و درش علی است
آن گوشه چشم های تو مفتاح باب ها
الجار ثم دار مرام دعایتان
محتاج ربنای شما مستجاب ها
در دست توست مهر نبوت که این چنین
خم می شوند پیش تو ختمی مآب ها
گردد به حول گردش دستاست آسمان
خورشید و ماه و کوکب دُری، سحاب ها
گر بی جواب ماند سلام علی چه غم
تو معنی سلامی و روح جواب ها
پیغمبرانه راهی مسجد شدی که باز
ویران شوند هر چه بت از این خطاب هاعید را نمیخواهم....
رسیده بعد یک سال عید نوروز و دگر آن را نمیخواهم
غم مادر در این عید است پس دیگر منم عیدی نمیخواهم
لباس عید من امسال باشد پیرهن مشکی زهرا و
جز این پیراهن مشکی دگر هرگز لباسی من نمیخواهم
رسیده عید و هنگام سرور و جشن و شادی شد
من آن عیدی که در آن مادرم از دست دادم را نمیخواهم
من آن شادی که در هجران و سوگ حضرت زهرا به پا باشد
که قلب نازنین حضرت مهدی شکاند را نمیخواهم
من آن عیدی که همراه است با آن داستان کوچه های غم
و اشک چشم فرزندان زهرا هست در آن را نمیخواهم
من این عیدی که با بالاترین درد جهان همراه باشد یا
که با درد دل مولای ما مهدی توام باشد نمیخواهم
یکی از هفت سین سفره ها امسال سیلی خوردن زهراست
من اصلا سنت این سفره و این هفت سین را هم نمیخواهم
......................................................
شعر از:خادم الحسین
برگرفته شده از khademolhosein.blog.ir
تیغ کلام
حاج عباس زحمتکشان
ای که از جانب دادار سلامی داری
جان به قربان تو بانو چه مقامی داری
زین اب
عالمه غیر معلم لقبی
چه مبارک لقبی وه که چه نامی داری
کوفه و شام بلا لرزه به جانش افتاد
در دهان خود عجب تیغ کلامی داری
چو حسین است امیدش به نماز شب تو
بر نماز شب بنشسته دوامی داری
اشهدت لحظه آخر به لبت بود حسین
خودمانیم عجب حسن ختامی داری
ما رایت و به لبت معجزه صبر بود
از شهامت و رشادت تو پیامی داری
و اسارت چه حقیر است به پیش نامت
چقدر برده بیچاره شامی داری
سنگ ها را چه به دقت به هدف می کوبند
بس که برروی سنان ماه تمامی داری
یکی از خیل اسیران غمت نیز منم
نگهی کن به ته صف که غلامی داری
زخم سلسله
(شعر از حاج عباس زحمتکشان)
به مناسبت شهادت حضرت رقیه سلام الله
...
آتشی در دلم از غم یله دارم بابا
من از این در به دری ها گله دارم بابا
روضه خوان های تو باید همه تکریم شوند
من از این مشت و لگد ها صله دارم بابا
کاش همبازی شیرین دهنم این جا بود
نفرت از خنده این حرمله دارم بابا
بنشین تا که بگویم چه به روزم آمد
خاطراتی من از این قافله دارم بابا
لنگ لنگان شدن و خم شدنم هم اثر
زخم هایی است که از سلسله دارم بابا
به غرور علوی ام چقدر بر می خورد
هرچه غم دارم از آن هلهله دارم بابا
زخم هایم دگر از حد شمارش بالاست
تا بخوهی به دو پا آبله دارم بابا
من از این دست به دیوار شدن خسته شدم
نه دگر طاقت و نه حوصله دارم بابا
لبیک یا حسین(ع)
کربلا و دمشق
یکی بنام زینب(س)
یکی بنام حسین(ع)
یکی محمل نشین
یکی نقش زمین
یکی اسیر عدو
یکی بریده گلو
شده آماج تیر
تن یک رادمرد
به خیل دشمنان
بدون همنبرد
یکی سرش روی نی
یکی دوان شده زپی
یکی سیلی خورد
به روی مادرش
یکی صد پاره شد
به صحرا پیکرش
یکی سر را زند
به چوب محملی
بهمراه عدو
به راه منزلی
به گودال بلا
گه قطع سرش
شنیده یکنفر
صدای مادرش
سر به روی نی
به آواز جلی
کلام حق به لب
حسین بن علی(ع)
یکی قربان کند
به صحرا اصغرش
یکی گریان شود
برای اکبرش
یکی فرزندخود
دهد بهر اخی
کنار علقمه
اخی ادرک اخی
یکی در راه حق
فتاده غرق خون
یکی عشق اخی
فکندش در جنون
شاعر امیر قاسمی (شاعر شیرازی)
توصیه های محرمی
حاج منصور ارضی همایش میانداران هیئات حسینی(ع) در آستانه ماه محرم:
استاد حاج منصور ارضی صحبت های خود را اینگونه شروع کرد ، فردی به حضرت صادق علیه السلام گفت ؛ شما را خیلی دوست دارم ولی نمی دانم چرا امام حسین علیه السلام را طور دیگر دوست دارم . که حضرت صادق علیه السلام در جواب به آن فرد می گوید خود ما هم همین طور هستیم . سال هاست که دشمنان به دنبال اختلاف افکنی در بین هیئات هستند که نتیجه اختلاف ها ، کینه بین هیئتی هاست .ان شاء الله با این جلسه و جلسات بعدی که اگر خدا بخواهد به طور کاملتری برگزار شود ، این مشکلات نیز حل گردد.
استاد ارضی در ادامه صحبت هایش اشاره ای به کتاب " ای اهل حرم" کرد. ( این کتاب مجموعه ای از دو دمه های شعراء مختلف مخصوص میانداران هئیت ها می باشد که در مقدمه ی آن توصیه هایی از حاج منصور ارضی نیز چاپ شده است)
در این جلسه استاد حاج منصور ارضی توصیه هایی به ناظمین هیئات داشت که در ادامه بخشی از آن را می خوانیم :
_ ناظم جلسه با مداح کاملا هماهنگ باشد، و هر دو بدانند که در وسط جلسه چه می خواهند انجام دهند.
_ برای رفع به هم ریختگی در سینه زنی و منظم کردن جلسه، ناظم "مظلوم” می کشد. باید دقت شود که فقط "مظلوم حسین" باشد و خط گم نشود.
_ شور در سینه زنی باید باشد. اما اندازه دارد. گاهی در برخی هیئات دیده می شود که سینه زنی فقط می شود شور، این درست نیست.
_ صدای ناظم باید آنقدر بالا باشد (البته به کمک خدا) که صدایش به تمام جلسه برسد. صدایی با قدرت و کشیده داشته باشد. "مظلوم کشیدن" اعلام یک حرکت جدید در سینه زنی است، که همه باید متوجه آن بشوند.
_ میاندار باید طوری بایستد که تمام جلسه و مداح را زیر نظر داشته باشد. به قول قدیمی ها ناظم باید پشت سرش هم چشم داشته باشد. و حواسش به همه چی باشد.
_ ناظم باید تمام دو دمه ها را حفظ باشد.
_ باید فرهنگ شهر را با حسین حسین (علیه السلام) گفتن عوض کرد. گاهی دیده می شود هیئتی بعد از جلسه می رود قهوه خانه. این موضوع در دید عموم و فرهنگ جامعه مخرب خواهد بود .چون مردم می بینند که یک هیئتی به قهوه خانه می رود و این باعث ضربه دیدن دستگاه امام حسین علیه السلام می شود.
_ ناظم خودش باید قبل جلسه توسل داشته باشد، و از خدا بخواهد که بتواند جلسه را اداره کند.
_ ناظم بد اخلاق را مردم نمی پسندند.
_ بهتر است جلسات با نماز شروع شود یا با نماز تمام شود. که این ها تماما بر عهده ناظم جلسه است.
حاج منصور ارضی:
گزیده سخنان حاج منصور ارضی در این مراسم را می خوانید:
* یکی از موضوعات جدا نشدن پیامبر و امیرالمومنین است، وقتی نجف تشریف ببری اول سلام و اذن دخول با پیامبر است، عید غدیر شناخت پیامبر است و هم شناخت امیرالمومنین، شناخت فقط دوست داشتن نیست، تمام زیبایی روز عید غدیر بخاطر این دو برادر است، امیرالمومنین صدیق الاکبر، و فاروق بین الحق و الباطل، وقتی مدینه بروی می بینی این دو صفت را به دو نفر دیگر اختصاص داده اند و صفت دزدی کرده اند، اما چرا با همه ی این حرف ها مردم امیرالمومنین را در عرض سه ماه رها کردند؟
*واقعا همه این اسم را قبول کردند مثل عهدی که در الست برای آدم شدن قالوا بلی گفتند، امیرالمومنین امامتش از همه اخذ شده است چه در آسمانی ها چه در زمینی ها. زمانی که به امیرالمومنین و پیامبر سلام می دهی به محبین آن ها هم سلام داده ای، اگر ما محب واقعی باشیم، این سلامی که شیعیان می خوانند در هر جای دنیا به ما هم می رسد. گودال غدیر فقط با گودال کربلا روشن می شود.
*قدیمی ها وقتی مکه می رفتند حتما از آن طرف می رفتند کربلا و از آنجا بر می گشتند به شهرخودشان، کربلاست که غدیر را زنده میکند، کربلاست که واقعا به مردم خط می دهد که راه امامت این است، چقدر اهل بیت برای ما زحمت کشیده اند، از فردای غدیر حواست به محرم باشد، محرم خرج دارد، سعی کنید هیئت های محله خودتان زمین نمانند؛ ولو شده یک شب در دهه اول محرم غذا بدهید، اهمیت بدهید به مجلس امام حسین، قدیم فقط یک چایی می دانند، اقامه ی عزا مهم است، هر جوری که می توانید برای دستگاه امام حسین خرج کنید.
*نگذارید این پرچم ها ضعیف شود، نگذارید چراغش سوسو بزند، باید نورانی باشد. اگر تو سجده نکنی این قدر نیرو دارد خدا که ما جدا می مانیم، از حرف های اضافی بپرهیزید، خدا دعوت کرده است به ضیافت امام حسین.یک سلامم را اگـــــــر پاسخ بگویی می روم
انگار آخر الزمان همه اش به تو بستگی دارد
یا زینب(س)
پیشکش به شهدای مدافع حرم
ای که در بحر پر از موج ولا غواصی
دخت بی باک پر از جرئت خیرالناسی
جبل الصبرترین،هجمه ی غم ها هستی
سد روئین تن هر حادثه ای،الماسی
با اجازه بگذارید بگویم بهتر
روز عاشور شد از دست تو لشکر عاصی
چادرت را به کمر گیر خودت کاری کن
تو خودت بیشتر از ما به حرم حساسی
نحن عباسک؟! ای وای به حال من و ما
تو خودت یک تنه صد لشکر و صد عباسی
تخم نیرنگ و نفاق است سلاح دشمن
بر سر مزرعه کفر تو همچون داسی
...
فتنه در شام وعراق است علمگیر بیا
شیعه و غصه و داغ است علمگیر بیا
(شاعر حاج عباس زحمتکشان)
اشک واژه ها
مجموعه اشعار آیینی عباس زحمتکشان
اشبه الناس...
پیشکش به شهزاده علی اکبر علیه السلام
ولی اللهی و هم ابن ولی اللهی*
تو جوانمردترین حیدر بی همتایی
کوری چشم تمامیِ علی نشناسان
علیِ اکبرِ بی چون و چرایِ مایی
چون علی اشجع ناس و به نبی اشبه ناس
کرمت همچو حسن وه که حسن سیمایی
لیلی آواره صحرا و جنون مجنونت
یک عشیره همه مجنون، تو گل لیلایی
وقت جاری شدنت دشت به هم می ریزد
روی این خاک بلا بارش سیل آسایی
میمنه، میسره را مثل علی می تازی
وسط معرکه انگار خود مولایی
لشکر از حول رجزهات به خود می لرزد
حیدر و حمزه و جعفر،همگی یکجایی
باز هم مردم کوفه بازهم نام علی
باز هم بغض قدیمی و غم تنهایی
پدری پیر به زانو به برت می آید
علت لرزش زانو و دل بابایی
*در زیارت حضرت علی اکبر از قول امام صادق آمده است
برچسبها: حضرت علی اکبر, ع, عباس زحمتکشان, اشک واژه ها
+ نوشته شده در یکشنبه سوم شهریور 1392ساعت 20:23 توسط عباس زحمتکشان
مــا را غلامی تــو بـــود تـاج افتخـــــار
این تاج را به افسر شاهان نمی دهم
آهســـته گویمــت نکــــند بشـنود "ربــاب"
گـهــــواره را در حـراجـــی بـــازار دیــده اند
تمام حنجره ها نینوای توست حسین
دل شکسته ی ما کربلای توست حسین
بهای خون تو را جز خدا نداند کس
تو کیستی که خدا خونبهای توست حسین
به بام کعبه اگر پا نهم هنوز دلم
کبوتر حرم با صفای توست حسین
ز دست فاطمه گیرد برات آزادی
کسی که زایر صحن و سرای توست حسین
هزار داغ ببینم اگر قسم به خدا
سرشک من همه وقف عزای توست حسین
تو آن سراج منیری که گمرهان تا حشر
چراغشان سر از تن جدای توست حسین
سلام بر تو که حتی سپاه دشمن هم
رهین منت لطف و عطای توست حسین
سر تو دفن شده اما چهارده قرن است
جهان پر از تو و پر از صدای توست حسین
سلام بر تو که قاتل ، کریم خوانده تو را
سلام بر تو که عالم گدای توست حسین
اگر شفاعت عالم کنی به روز جزا
خدا گواست کمی از جزای توست حسین
هنوز دوست به یاد تو اشک می ریزد
هنوز بر لب دشمن ثنای توست حسین
هنوز «میثم» آلوده با هزار زبان
زبان گشوده و مدحت سرای توست حسین
شفای
خانه ی دلها حسین است
حدیث عشق را معنا حسین است
خطا کار و گنهکاریم اما
حساب محشر ما با حسین است
آن دل که
ورا غم نپذیرد عجب است
عاشق که از او جدا بمیرد عجب است
ما عبد حسینیم و چنین آقایی
گر دست غلام خود نگیرد عجب است
از حنجر
ببریده مرا نیز صدا کن
تا عرش غمت مرغ دلم را تو هوا کن
با دست ابوالفضل بزن خیمه به قلبم
شش گوشه ای اندر دل دیوانه بپا کن
سر شکستن
در مرام ما تک است
سر فدای زینب هست و این بس است
با ذکر
حسین لطمه و دیوانه دلی را عشق است
وین عشق پر آوازه و عهد ازلی را عشق است
مجنون که دو چشمش به حسین و حرم افتاد چنین گقت
لیلی به درک فقط حسین بن علی را عشق است
"یا زینب " گفت
وقتی افتاد حسین
"زینب !"زینب!" گفت و جان داد حسین
حتی نگذاشت تا که تنها برود
با او سر ِ خویش را فرستاد حسین...
شادم که
مرا مهر حسین آیین است
از او همه زندگانیم تامین است
در روز جزا مرا ز خاطر نبرد
آری کرم حسین بیش از این است
در این
جهان بخدا تا رمق بجان من است
همیشه نام حسین بر سر زبان من است
چه خوانمش که محمد به وصف او فرمود
که من از آن حسین و حسین از آن من است
شعرهای قدیمی تر
.
.
.
.
خواهید بسوی دوست پرواز کنید" یا زندگی دوباره آغاز کنید "
یک پنجره از اتاق تنهایی تان" هر صبح به سمت کربلا باز کنید"
ما را مجیر و اجرنا عوض نکرد
دلتنگ گریه های محرم شده دلم.....
این اشک و روضه حال مرا خوب میکند
ردخور نداشت نسخه درمانی شما.....
از هیــبــــت قدکشیــده ات می ترســند
از خشــم میــان دیــده ات می ترســـند
عباس ، به پهلوانی ات قسم این لشکر
حتی ز ســــــر بریـــده ات می ترســـند ...
از صفای ضریح دم نزنید
حرفی از بیرق و علم نزنید
گریه های بلند ممنوع است
روضه که هیچ سینه هم نزنید
کربلا رفته ها کنار بقیع
حرفی از صحن و از حرم نزنید
زائری خسته ام نگهبانان
به خدا زود می روم نزنید
زائری داد زد که نا مردان
تازیانه به مادرم نزنید
آشفته، میان باغ گلها می گشت
دنبال جواب یک معما می گشت
آن ظهر عطش میان سرها،زینب(س)
دنبال امانتی زهرا(س)می گشت
باشد سفیدیِ کفنی سهم دیگران
من با سیاه پیرُهنی عشق می کنم
توصیه های علی انسانی به شاعران آیینی و مداحان اهلبیت
شاعران و مداحان، شعر ضعیف نخوانند/ هیئت ها باید سرباز امام زمان تربیت کنند
کسانی که در این حوزه نوقلماند، استعدادهایی هستند که باید جذب شوند. شعر این دسته از شاعران بیشتر مبتنی بر فرم و ساختار است و کمتر به عاطفه و محتوا توجه میکنند...
علی انسانی، شاعر پیشکسوت آیینی، در گفتوگویی با اشاره به روند شعر آیینیای که در هیئات مذهبی توسط مداحها خوانده میشود، گفت: ما نیازمند درست شدن ادبیات آیینی در هیئتها از پای بست هستیم. در حال حاضر دو گرایش در ادبیات آیینی ما دیده میشود. عدهای از شاعران آیینی هستند که در این زمینه کارهای متعددی را منتشر کردهاند و به نوعی باتجربههای این فن محسوب میشوند و دستهای دیگر شاعرانی هستند که تنها چند اثر محدود با این مضمون به چاپ رساندهاند. هر کدام از این دو گروه شیوه کاری خاص خود را دارند که باید تجمیع شود.
وی ادامه داد: کسانی که در این حوزه نوقلماند، استعدادهایی هستند که باید جذب شوند. شعر این دسته از شاعران بیشتر مبتنی بر فرم و ساختار است و کمتر به عاطفه و محتوا توجه میکنند. دسته نخست از شاعرانی هستند که آثار متعددی به چاپ رساندهاند، بیشتر قائل به محتوا هستند تا فرم و ساختار. این تعداد بیشتر به درآوردن اشک مخاطب توجه میکنند تا فرم شعر. این دو رویکرد باید تلقبق شود تا شعری در خور اهل بیت(ع) خلق شود. شعری که از نظر محتوا مقبول نظر ائمه اطهار(ع) باشد و در عین حال فصیح و بلیغ هم باشد، یعنی از ساختار و فرم دور نیفتاده باشد.
امروز هیئت مذهبی باید سرباز امام زمان(عج) تربیت کند
شعری مُهر اهل بیت(ع) میگیرد که شاعر از خواندنش روسفید باشد
هیئتهای مذهبی مایه برکت عمر باشند نه ضلالت عمر
شده آماج بلا گر حرمت یا زینب
کم نگردد تو جلال و حشمتت یازینب
گر ندارند سلفی ها و هوادارانش
ترسی از آه و دل پر زغمت یا زینب
میزند سیلی ابوالفضل علی
بر آن که چپ نگاهی بکند بر علمت یا زینب
بدون آی وهابی و سلفی
دست از پا خطا کردی تلفی
آره شیعه که جای خود داره
تو با عباس حیدر تلفی
شامیان زد کتکت آن همه آیا بس نیست
میدهم بر سر سقا قسمت یا زینب
کن دعا خشک شود ریشه وهابیت
عالمی گشته به قربان دمت یا زینب
بی بی جان گر اشاره کند آن رهبر فرزانه ی ما
پیش مرگ تو شویم در حرمت یا زینب
جهت دانلود صوت کلیک کنید
استاد ولی الله کلامی زنجانی
بارالها سینه را پر نور کن
شر شیطان را ز دلها دور کن
هر که بدبین است بر آل علی
یا بده آگاهیش یا کور کن
بارالها نور عینم دادهای
اعتبار نشئتینم دادهای
میکنم سجده به مهر کربلا
نعمت حبالحسینم دادهای
گفتیم که بر در موالی برویم
در شهر کرم حضور والی برویم
ای پایهگذار کاخ احسان و کرم
ما را مگذار دست خالی برویم
بر شعر زلال شاه بیتی تو حسن
اکسیر قریحهی کمیتی تو حسن
از درگه تو کسی نگردد مأیوس
والله کریم اهلبیتی تو حسن
ساقی به قدح میِ صفا میریزد
ساقی عرق شرم و حیا میریزد
خورشید، ستارگان نور افشان را
از عرش به پای مجتبی میریزد
ملک سرمست جام اهل بیت است
فلک در زیر پای اهل بیت است
خدا بر بام خلقت یک علم زد
و آن پرچم به نام اهل بیت است
امین وحی با کل ملائک
کبوترهای بام اهل بیت است
میان چارده نور الهی
حسن بدر تمام اهل بیت است
ابالفضل دلاور، عبد صالح
نگهبان خیام اهل بیت است
بیا صاحب زمان اینجا بقیع است
نوا خیزد ز جان اینجا بقیع است
به پشت نردهها قبر امامان
ندارد سایهبان اینجا بقیع است
همینجا بود شور محشر افتاد
حسن دنبال نعش مادر افتاد
شاخه طوبی را در آن کوچه زدند
نخل طوبی را در آن کوچه زدند
بچههای فاطمه شیون کنید
مادر ما را در آن کوچه زدند
اجابت
السلام علیک یا قمر العشیره
بعد از تو غم به سینه ی لیلا پناه برد
مجنون دل شکسته به صحرا پناه برد
برخیز ای پناه حرم گوشواره ایی
با دلهره به زینب کبری پناه برد
پرکرده حرمله همه جا شاه بی سپاه
از بی کسی به خیمه ی زن ها پناه برد
قولت چه میشود به تو امیّد بسته است
دیدی خودت رباب به سقا پناه برد
بعد از تو خیمه های حرم زود گُر گرفت
زینب همین که سوخت به زهرا پناه برد .....
آنقدر در این غروب دلم هوای صحنت را کرده است که خدا میداند......
شاعر: سید جلیل موسویان
مسجد ارک، حاج منصور و توسل به حضرت رقیه
گناه یعنی ضد خدا عمل کردن/ کرب و بلای ما چه شد پس؟+ متن اشعار
آه ای خدا دار و ندار ما نیامد / آقا و صاحب اختیار ما نیامد
ماه مبارک سفره اش را پهن کرده / خوب است اما سفره دار ما نیامد
شاید نگاه حضرتش برگشته از ما / وقتی گلی بر شاخسار ما نیامد
باید که از اعمال این بنده بپرسید / آخر چرا این جمعه یار ما نیامد
عادت به تاریکی ما شاید سبب شد / ماه منیر شام تار ما نیامد
درد فراق یار، گریه، آه، افسوس / از چه به پایان انتظار ما نیامد
وقتی که ما سرگرم کار خویش هستیم / حق دارد او در روزگار ما نیاید
-----------------------
این روزی کرب و بلای ما چه شد پس / آقا بگو وقت قرار ما چه شد پس
باید به حق عمه اش او را قسم داد / آن عمه ای که در میان مقتل افتاد
سال ها مرسوم است که هر شب از ماه مبارک را به نام یکی از شهدای کربلا (مانند دهه محرم) نامگذاری کرده و برای آن بزرگوار عزاداری می کنند. شب سوم نیز در مسجد ارک، شب بی بی رقیه(س) بود و اشعاری نیز خوانده شد که در ذیل ملاحظه می کنید:
گیسو سپیدم احترامم را گذارید / سیلی نزن من با کسی دعوا ندارم
باشد بزن، چشم عمو را دور دیدی / من هیچ کس را بین این صحرا ندارم
زیبایی دختر به گیسوی بلند است / مثل گذشته گیسوی زیبا ندارم
این چند وقته از در و دیوار خوردم / دیگر برای ضربه هایت جا ندارم
تا گیسوانم را زدستانت درآرم / غیر از تحمل چاره ای اینجا ندارم
گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد / خسته شدم میلی به این دنیا ندارم
گیرم که پس دادند هر دو گوشوارم / گوشی برای گوشواره ها ندارم
شیرین زبان بودم صدایم را بریدند / آهنگ سابق را با آن آقا ندارم
در پیش پایم نان و خرما پرت کردند / کاری دگر با شام و شامی ها ندارم
با ضربه پا دنده هایم را شکستند / کی گفته من ارثیه از زهرا ندارم